نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

آغوش رایگان

آفتاب ظهر تابستان ، حرارتی که از درون و بیرون شعله می کشد ، نیشتری که در کنج جانت به کار است و حسی که انگار خونت برای نوازش تمنای تن ، زیادی غلیظ است ! 

به تو خیانت شده است ...! 

تنی خسته را روی صندلی آوار می کنی ... یک ساعت ... بی حرف و بی تکان ... 

دستانت ستون تنت ... بر می خیزی و رخت می کنی ... آزادی از قفس ! رهایی ... آب ...! 

یورش خنکی ! پاک شدن از پس مانده های نفرت ، کینه ... 

بی آلایشی ... آگاهی ! 

وقت سر نهادن در پناه جانی ... 

هم آغوشی تو با آفتاب ... چه بخشنده است خورشید که برای در بر گرفتنت باج نمی خواهد !  

چگونه است که از خیانت آفتاب دلزه نمی شوی ... مگر نه اینکه هزاران هزار تن خسته را هر دم می نوازد؟   

آیا نه اینکه بدهکارش هستی ؟

نظرات 4 + ارسال نظر
قوچ شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ب.ظ http://ramsheep.blogfa.com

چه زیبا توصیف کردی

خوشحالم که به نظرت زیبا اومده ... بیشتر امیدوار بودم که تونسته باشم اونچه تو ذهنم میگذشت رو منتقل کنم ...

عبدالکوروش دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:06 ب.ظ http://www.potk.blogfa.com

من آغوش رایگان نمی خوام
حتی اگه خیلی خیلی لذت بخش باشه
من یک آغوش می خوام
که وقتی توش گم می شم
وقتی از عطرش لبریز می شم
حس اینکه یک نفرقبل از من هم بوده
که ردپاش مونده روی حریر سفید این هم آغوشی
سرشار از حس چندش و تنفرم نکنه
شاید این خودخواهیه

نه اصلا خودخواهی نیست ...
منظور از آغوش رایگان آغوشی بود که بتونی راحت بهش پناه ببری ... بدون اینکه ترسی داشته باشی از مدیون بودن ... جبران کردن ... احساس اینکه بدهکاری بهش ... یا اینکه مجبوری برای حفظ کردنش بهایی بپردازی که از عهده ات خارجه ...
خیلی مفاهیم تو ذهنم بود ولی مثل اینکه خوب منتقل نشده ...

خودم یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:50 ق.ظ http://www.hasti1356.blogfa.com

به به ...سلام سولماز خانم گل!
دمت گرم ...قالبتو عوض کردی بهتر شد ...دستت درست و اما !
آغوش رایگان زیاد داریم مثل آغوش مادر ، پدر ، همسر و ....فکر می کنی اینا ازمون باج میخوان؟؟ یه جورایی اینا هم می تونن آفتاب زندگیمون باشند....
اسم خوشگلی هم داری نوشته هات هم خوشگلند!
چرا اینجا آیکن گل نداره؟؟خودت گلی ...بی خیال گل ....

سلام ... دوست گلم ...مرسی...خوشحالم که از قالب جدید خوشت اومده ... و اما ... اگر درست به دور و برمون نگاه کنیم میبینیم هستند آغوش هایی که ازمون باج می خوان ... مثل همون هایی که اسم بردی ... پدر مادر همسر یا ... غیره .
فکر کن ... اگر تو این آدمی که الان هستی نبودی ... مثلا یه قاتل حرفه ای بودی یا یه جنایتکار ... آیا در اون صورت مطمئنی که این افراد آغوش رایگانشون رو در اختیارت میذاشتن؟ ... آیا طردت نمی کردند؟ شاید آره و شاید هم نه ... زیاد دیدم افرادی رو که از این آغوش محروم موندند ... کم هم نیستند .اگر خوب نگاه کنیم میبینیمشون. این پست مخصوص اون افراد بود ...

خودم یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:49 ق.ظ http://www.hasti1356.blogfa.com

به به ...سلام سولماز خانم گل!
دمت گرم ...قالبتو عوض کردی بهتر شد ...دستت درست و اما !
آغوش رایگان زیاد داریم مثل آغوش مادر ، پدر ، همسر و ....فکر می کنی اینا ازمون باج میخوان؟؟ یه جورایی اینا هم می تونن آفتاب زندگیمون باشند....
اسم خوشگلی هم داری نوشته هات هم خوشگلند!
چرا اینجا آیکن گل نداره؟؟خودت گلی ...بی خیال گل ....


اسمم هم مرسی ... آره خوشگله ... خودمم دوستش دارم ... و شما رو هم همینطور ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد