نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

« آری »

                 

«آری» ... این کلمه شما رو یاد چه چیزی میاندازه؟ خوب برای من که به عبارتی ترشیده محسوب می شم مثل بله ی سر سفره ی عقد می مونه !!! ولی این کلمه ممکنه برای کسی که ازدواج کرده حکم طناب دار رو داشته باشه . یا شاید هم آهنگ و ریتم این کلمه برای کسی شبیه ناقوس مرگ باشه ! اما برای یک هنرمند که فیلم یا فیلم نامه ، تابلوی نقاشی و یا موسیقی و آهنگ جدیدش و یا اصلا اثر هنری جدیدش رو به نمایش عمومی میگذاره ، این کلمه می تونه خوشایند ترین ، لذت بخش ترین و آسمانی ترین کلمه ، تو کل فرهنگ لغات موجود در عالم باشه براش ! برای کسی که دنبال کار می گرده و رزومه اش رو برای شرکت یا کارخانه ای فرستاده که روزی آرزو داشته برای اون شرکت یا کارخونه کار کنه ، هم معنا با خوشبختی و موفقیته ! آری برای زوجی که سالهاست بچه دار نمی شند ، جدا زیبا ترین هدیه ایست که از طرف خداوند بهشون داده می شه . یا اینکه برای بیمار صعب العلاجی که منتظر شفاست ، این کلمه معادل لفظیٍ معجزه ست ! 

این همه صغری کبری نچیدم که اینها رو بگم ... می خوام بگم «آری» کلمه ی منحصر به فردیه و پر از بار معنایی مثبت . و غیر از چیزهایی که گفتم ، آری معنای دیگری هم داره ... 

یک هدیه ست ، یک مجوز برای حضور داشتن ، وجود داشتن . 

وقتی به کسی آری میگی ، یعنی بهش اجازه می دی در همون دنیایی که تو هم داری توش زندگی میکنی و نفس می کشی ، زندگی کنه و نفس بکشه . با آرامش خیال ...  

آری یعنی دادن حق موجودیت . درست همون موجودیتی که به یه نطفه می دی تا تبدیل به انسان بالغی بشه . وقتی به انسان ها آری میگی ، در واقع به اونها اجازه ی رشد ، کسب تجربه ، و در پی همه اینها ، اجازه ی رسیدن به بلوغ میدی ! 

آری گفتن صادقانه و واقعی ، مثل لبخندیه که شیرینی هیچ شکلاتی به پاش نمی رسه ، حتی شیرینی لبخند معشوق ُ یا مثل محبتیه که در نگاهت موج می زنه و اشعه اش چشم مخاطب رو خیره میکنه ، یا گرمای دستته درست مثل ظهر تابستون ، اون لحظات پاک ترین و زلال ترین لحظاتیه که میتونی توش اسم خودت رو بذاری انسان! 

«« چون انسان تنها مخلوقیه که می تونه زندگی اجتماعی رو با این درجه از وسعت و اختیار تجربه کنه .»»  

حالا از خودت بپرس تا به حال از آدم های زندگی ت امتیازٍ « آری » گرفتی ؟ تا به حال به چند نفر امتیاز «آری» دادی؟ و به چند نفر «نه» ؟  

تا به حال به چند نفر گفتی هر چقدر آزارم دادی عیبی نداره ،تو هم انسان هستی و حق زندگی کردن داری ؟ در عوض به چند نفر گفتی الهی بمیری که این همه اذیتم کردی؟ این همه جای من و تنگ کردی ؟ به چند نفر گفتی اگر نبودی و وجود نداشتی ، حالا زندگی بهتری داشتم ؟ و به چند نفر گفتی ، با حضور تو ، زندگی من پر بار و پر ابهت شده ؟  

و اگر حق انتخاب داشتی ، و قدرت حضور و عدم حضور آدم ها در دست های تو بود ، به چه کسانی حق حضور می دادی و چه کسایی رو از این حق محروم می کردی ؟  

پی نوشت:خواهشم اینه که نظراتتون رو حتما بنویسید . چون در پست بعد نتیجه گیری داریم از این همه صغری کبری ای که چیدم ! 

نظرات 16 + ارسال نظر
عبدالکوروش سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ب.ظ http://www.potk.blogfa.com

والا من کلمه " آری" رو که میشنوم
یاد رفراندوم سال 57 میفتم!

یعنی الان باید اسم کسایی رو که دوست ندارم حضور داشته باشن رو اینجا بنویسم؟!!
یه کم زیادن آخه
تازه اسم بعضیاشم نمیشه گفت
سیاسی میشه

خوب عیبی نداره ...
اگه دوست داری ... اجباری نیست ..
اونم عیبی نداره ...

محمد باغبان پور دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ب.ظ http://www.nas626.blogfa.com

سلام
با÷ست جدید به روز هستم خانم وکیل الرعایا منتظر حضورشما .

چشم ... خدمت می رسیم ...

ترنم یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ب.ظ http://kiddi.blogsky.com

به روز هستیم با مطلبی در مورد عشق و زمان

بله ... بله ... بله ... خوندم و بسیار لذت بردم ... تشکر

خودم یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ http://www.hasti1356.blogfa.com

درود و شونصد درود بر سرکار علیه وکیل الرعایای عزیز !
ّ(آری) یعنی اعلام موجودیت و وجودیت..در همه ی شرایط!
اگه به یکی گفتی آری ! حالا کار نداریم طرف کیه ؟!بماند باید مثل یه مرد پاش وایسی نه اینکه روم به دیفار ، دور از جون نازنینت ، نامرد از آب در بیای...!
قدرت نه گفتن هم باز بر میگرده به مزاج همایونی اشخاص!
نمیشه در دو کلوم خلاصه اش کرد !

غلوم شما : خود خودم

سلام علیکم و رحمه الله ... البته بگم درووووووووووووود خیلی خیلی بیییییتره ...
حرف شما کاملا حصیحه بامراااااااااااااااااااااامممم ... !
چاکر شما : وکیل وصی مردم
منتظر پست بعدی باشید ... همه رو میگم اونجا ...

تبسم یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ق.ظ http://gleam.persianblog.ir

کاملاً نسبی است. و همچنین متغیر.

سلام . ممنون از حضورتون ... خوب یه کم بیشتر توضیح میدادید ... البته همین که خودتون می دونید کافیه ... فقط می خواستم با این پست یک بار دیگه فکرتون رو به این مسئله مشغول کنم ... چون مطمئنا قبلا به این مسئله فکر کرده بودید که میگید نسبیه ... و برای اونها که فکرنکرده اند تا به حال ... دلم می خواست فکرکنند ... جای دوری نمیره مطمئنا .

Nima شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ق.ظ http://popcrazy.blogsky.com

خیلی شغل با کلاس و با پرستیژی هست .
منظورم وکالته .
دلم میخواست وکیل بشم اما سر از it در آوردیم.
خانوم روشن فکری بودین که این شغل رو انتخاب کردین.
تبریک میگم.

خیلی از لطف شما ممنونم ... من به جرم شناسی علاقه بیشتری دارم تا وکالت ... اگر وکیل می شدید احتمالا دلتون می خواست سر از آی تی در بیارید ...!
آدم ها وقتی از دور به چیزی نگاه می کنند به نظرشون جذاب میاد ولی وقتی وارد کار وکالت می شی میبینی چه کار سخت و تقریبا طاقت فرساییه و البته به شدت بی کلاس !!!

قوچ جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ

تعداد رو نمی دونم
هم آریداشتم هم نه به آدمها!! اونم به خاطر حس نزدیکی فکری یا عدمش!!!

کسی رو که دوستش داشتم اگه باعث آزارم شده و منم بهش توپیدم رو بعد مدتی چون طاقت ناراحتیش رو نداشتم بخشیدم ! چون برای دوستی و آدمها ارزش قائلم! و به این فکر می کنم که من هم اشتباه می کنم! و اتظار بخشش دارم در اون زمان!!!

ولی در بدترین حالت دوستیها تقاضای کرگ و بدبختی براش نداشتم حداکثر ازش متنفر می شدم! یک هیجان انی که مدتی بعد فروکش می کرد!! و معتقدم چون دوران زیبایی داشتیم حتی اگه بد تموم شده به بودنش می ارزید!!

هر ادمی تاثیری تو زندگیم داشته چه خوب بوده یا بد!!
پس دوباره بهشون فرصت حضور می دادم
ولی اگه می تونستم نگرش و طرز رفتار خودم رو در گذشته اصلاح می کردم!! نیاز شدیدیش رو احساس می کنم!

آفرین آفرین آفرین ... بهت تبریک میگم به شدت !!!
در پست بعدی علت آفرین ها رو می فهمی عزیزم ...

محمد باغبان پور جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ب.ظ http://www.nas626.blogfa.com

سلام اولا شما سرورید نه ترشیده میگم یه سوال ؟پس یعنی ما هم مجرد موندیم ترشیده هستیم ؟ پیر شدیم رفت به روز هستم باور کن ما مونیم

بله جانم ... شما هم که مجرد هستید در عرف جامعه عزیزمون ایران ...! ترشیدید!
شما لطف دارید جناب ...
قراره یه پست بنویسم در مورد اینکه چرا به تازگی آمار ترشیدگی رفته بالا ...! و اصلا دلیل وجودی این اصطلاح چیه تو جامعه ؟؟!!!
از حالا دارم تبلیغ ش و میکنم !!!

دکتر خودم پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

دوباره پست رو با دقت بیشتری خوندم، نظر قبلی من ناقص بود و اما وصله‌ی تکمیلی :دی

اینکه با توجه به کامنت بابونه همیشه هم جامعه من محور بد نیست، تو یه جامعه‌ی ما محور ممکنه که ما گم بشه، به این علت که ما معناهای متفاوتی داره، به نظر من تو یه جامعه باید ما بر اساس من و من بر اساس ما باشه (: خب اینطور که باشه «نه» من بر اساس اجتماع و «آری» من هم بر همون اساس خواهد بود.

بعد اینکه من خیلی اندیشه‌ی محدودی دارم، به دیکتاتورها و سیاستمدارها (هر کی میخواد باشه :دی) حق حضور نمیدادم، بقیه هم که دیگه آزادن (از نظر من اون راننده‌ای که بابونه در کامنتش گفت هم یه دیکتاتوره :دی)

همه ی کلمات ، بسته به اینکه با چه زوایه ای دیده بشن ، معناهای زیادی دارند. با نظرتون موافقم و اصلا قراره در پست بعدی راجع به همین صحبت کنیم ... ایجاد تعادل بین «ما» و «من» ! یعنی برقراری توازن نسبی بین «آری» و « نه » گفتن به دیگران ...
ممنون که وقت گذاشتید و پست رو دو بار خوندید . و اینهمه با دقت پاسخ دادید ... همه ی سعیم رو میکنم تا در پست بعدی ، هدفم از نوشتن این همه حرف ها و منظورم رو ( با توجه به محدود بودن فضای بلاگستان ) برسونم .

دکتر خودم پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

اولا اون که سر سفره عقد میگن آری نیست و بله‌ست؛ تصور اینکه عروس بگه آری هم خنده‌داره (:
بعد اینکه آری منو یاد انتخابات ۱۲ فروردین ۵۸ میندازه (: حالا نبودم ولی خلاصه شنیدم قضیه آری یا نه رو. اتفاقا به نظر من این آری که من به یادش میفتم با نظر شما که آری یعنی حق موجودیت و اینا خیلی نزدیکه.

بله فرمایشتون صحیحه ... منم منظورم خود کلمه ی آری نبود ... گفته بودم این کلمه شما رو یاد چی میاندازه ؟ و موافقم که خیلی خنده داره عروس سر سفره ی عقد بگه آری !!! عروس باید یه خورده خودش و لوس کنه تا تو دل پدر شوهر و مادر شوهر جاشه!!!

پ.نون پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ http://babune.blogsky.com

یاد گرفتیم "نه" مگر آنکه خلافش ثابت بشه. اونم به سختی.

مثالش گوشه و کنار به وفور پیدا می‌شه. وقتی سوار ماشینی و از فرعی می‌خوای وارد اصلی بشی. راننده‌هایی که میان از دویست متری چراغ و بوق می‌زنن که "وجود نداشته باش" نه اینکه جلو نیا ها! وجود نداشته باش! چرا؟ چون احتمال داره احتیاج پیدا کنن که پاشونو از روی گاز قدری به سمت ترمز جابجا کنن.

ما همه خوبیم به شرط اینکه همه، همه‌ی حقوق خودشونو دودستی تقدیم "من" کنن وگرنه دایره‌ی "ما" به سرعت به نقطه‌ی "من" نزدیک می‌شه.

به این می‌گن یک اجتماع "من" محور!

بله ... کاملا فرمایشتون درسته ... آفرین ! ما در اثر تجربه هایی که داشتیم ، اولین روشی که برای مراقبت و دفاع از وجود خودمون یاد گرفتیم «نه» گفتن به وجود دیگرانه ... وجود نداشته باش تا من بهتر زندگی کنم ... حالا شدت و ضعفش در آدم های مختلف متفاوته ... همونطور که در پاسخ به رعنای عزیز گفتم در پست بعدی حرف های تازه ای دارم برای گفتن ...

رعنا پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ب.ظ http://sedayekhamush.blogsky.com

حالا جواب سوالا:
به ادمای زیادی امتیاز اری دادم،مخصوصا خونوادم و دوستام،اما اونجور که دوست داشتم اری نگرفتم! شاید این زیاد بودنشون واسه این بوده که کلا قدرت نه گفتن ندارم به کسایی که دوسشون دارم یا برام اهمیت پیدا می کنند ،حتی برای یه مدت کوتاه (مثل درخواست کمک یه بی بضاعت)
کلا اری زیاد جاری شده تو زندگیم به معنای واقعی،اما اری واقعی از سمت دیگران به کیفیت اری گفتنای خودم نبوده!
تنها کسانی که روراست نیستن با من و خودخواه هستند رو از زندگیم مینداختم بیرون بقیه رو نگه میداشتم

بسیار ممنونم از اینکه به سوال ها پاسخ دادید ... در پست بعدی انواع « آری » رو شرح خواهم داد ... و اینکه چه زمان لازمه «آری» بدیم به دیگران و چه زمانی لازمه بگیم « نه » ...
باز هم تشکر میکنم ... یک « آری » زیبا و بزرگ برای شما ...

Nima چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ب.ظ http://POPCRAZY.BLOGSKY.COM

عجب حکایتیها ... !
چیزی نداریم بگیم مجبوریم بگیم .............آری !

بع له ... حکایت جالبه این « آری » ...
ممنون از آری شما ... من از آری گرفتن خیلی خوشم میاد ... منم به شما « آری » میدم ... برای اظهار نظرتون ممنونم ...

رعنا چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ http://sedayekhamush.blogsky.com

وای سلام خانم وکیل با تجربه.
چقدر خوب از یه کلمه سه حرفی این همه نکته در اوردی!
خیلی فیض بردیم خانومی
جیم جمالتو عشق است(قیصری خوانده شود)

از این همه لطف شما مشعوف شدیم و دل ضعفه گرفتیم ... ما هم میگیم جیم جمالتو کاف کمال تو عشقه !!!
ولی نظرتون رو نگفتید ... جواب سوال ها رو هم بدید ... ممنون که اومدید

آ . د . م چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ http://1adam.blogsky.com/

:)

سلام ممنون از حضورتون ...
راستی می دونستید اسم شما هم معانی متعددی داره ؟؟ از طرفی آدم خونده می شده و از طرفی به زبان ما حقوقی ها مخفف آیید دادرسی مدنی ست ...

ایلیا چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ب.ظ

سلام
من بیام خواستگاریت بله می گی؟

مگه همینجوری؟؟ اگه می خواستم به این راحتی بله بگم که به مقام شامخ ترشیدگی نایل نمیشدم !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد