نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

نخ ، سوزن ، قیچی

من تکه های تنهایی را به هم می دوزم ، تو اضافاتش را قیچی بزن !

کودک خوشگل درون من

 

چند سالی هست که در حال کنکاش درون خودم هستم ... 

دوره های مختلف ، مطالعه کتاب های متنوع ، مشاوره ، این در و اون در زدن و از این و اون پرس و جو کردن ، تا جاییکه آدم ها دلشون می خواسته با تیپا من و از اتاقشون بیرون کنن !!! ... 

مثلا اینکه :  ببخشید فلان احساس از کجا میاد ؟ یا مثلا اینکه اگه فلان کار و به خاطر فلان چیز بکنم ، اونوقت فلان طور بشه ، چی کار باید بکنم ؟؟؟  

حالا بعد از این همه که دنبال درک کودک درون خودم بودم و مثل خر دنبالش می دویدم که تو رو خدا قهر نکن ، بیا و فلان و بهمان ، حالا با چیزی مواجه شدم که دخلم داره میاد !!!  

چند تا از کودک های درونم با قدرت های مختلف من رو تسخیر کردن ، طوری که از رختخواب عزیز نمی تونم دل بکنم و راه به راه با موکلین محترم دعوام میشه !!!  

سمینار و پایان نامه م روی هم تلنبار شده و کودک درون من دنبال برگزاری شوی لباس بافتنیه !!!  

تو این گیر و دار که خبری از پول و پله نیست ، کودکم هوس گوشی اچ تی سی سنسیشن کرده هفتصد و ده هزار تومن !!!  

از اون طرف دلش یه مینی لب تاپ مامان هم می خواد حدود پونصد هزار ناقابل !!! 

بعلاوه ی اینکه دوره ی جدیدی که داره برگزار میشه ، قراره حامی باشم و چهار روز کامل ، از ۶ صبح تا ۹ شب سرپا و در حال خدمت به شرکت کننده های محترم و عزیز باشم و باید عشق بی قید و شرطم رو نثار هستی گرامی شون بکنم !!! دندم نرم ، حامی شدم ، بهاش رو هم می پردازم ! 

حالا می خوام از همین تریبون اعلام کنم ، کودک نازنازی تو دل بروی من ، دختر عزیز مامان، لپ گلی جیگر طلا ی شیطون من ، لطفا یه کم از شیطنت ها و سر به هوایی ها و خشونت و دمدمی مزاجی ها ،  خوش خوابی و نرمی و لطافتت بگذر بذار مامان به کارهای عقب افتاده ش برسه ... قول میدم به اندازه ی کافی سهمت رو از زندگی ت بهت بدم  ...  

پی نوشت : 

اون  قرمزه کودک هیجانات و احساسات تند و دمدمی مزاجی و گاها خشونته.

اون  زرده خدای تمارض و جلب توجه و اینا ست . هر دقیقه هم هوس یه چیز تازه میکنه ! 

اون  سبزه همون بچه ی شیطون و خرابکاره که بی تجربه ست و همه چیز و کن فیکون میکنه ! 

اون  صورتیه اون بچه ی لوس و ننر مامانه که از همه چیز زودی گریه ش میگیره و همه ش خوابه ویا داره خودش و واسه همه لوس میکنه ... به عبارتی پرسفون منه ... 

اون بنفشه هم توهم معنویت داره و دائم در حال نثار کردن عشق به دیگرانه و به خودش و کارهاش فکر نمیکنه ...  

اون تپله هم که اگه خدا قبول کنه مثلا آگاهی منه که در کنار تمام کودک های درونش با خیال راحت استراحت میکنه ...!

دانه های بافتنی

 

عهد کرده بودم پلووری ببافم برایت ...  

 همرنگ صدای شیرینت ... 

سبز
نمی دانستم دانه دانه هایی را که سر می اندازم ، به نوبت از آن سر میل شکافته می شوند ... 

  با هر  لحظه نبودنت !